ویروس کرونا، شکاکیت و انکار: چرا برخی از افراد به پذیرش باورهای زیان‌بخش ادامه می‌دهند؟

ویروس کرونا، شکاکیت و انکار: چرا برخی از افراد به پذیرش باورهای زیان‌بخش ادامه می‌دهند؟

برخلاف تمامی هشدارهای عمومیِ مربوط به سلامت، بسیاری از افراد هنوز هم از دستورالعمل‌های مربوط به حفظ فاصلة اجتماعی، در زمان فراگیری ویروس کرونای جدید،کووید-19، چشم‌پوشی می‌کنند. عده‌ای از افراد پرنفوذ، شدت زیان‌بخش بودن ویروس را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند و دیگران را متقاعد می‌کنند که این ویروس به آن اندازه که متخصصان سلامت از ما می‌خواهند که باور کنیم، خطرناک نیست. چه‌چیزی سبب می‌شود تا افراد به‌خصوصی بر باورهایشان اصرار نمایند و باوجود شواهد متناقض فراوان، شکاکانه رفتار نمایند؟ یکی از دانشمندان علوم شناختی محاسباتی در دانشگاه برکلی، کالیفرنیا، که در زمینة باورهای کاذب، کنجکاوی و یادگیری، مطالعه و پژوهش می‌کند در این‌باره چنین می‌گوید: «به عنوان انسان، ما به سایر افراد اعتماد می‌کنیم تا عقایدمان را به اطلاع آن‌ها برسانیم. این مسئله، از ویژگی‌های ممتاز در گونة ماست و دلیل وجود پزشکی مدرن و فناوری‌هایی مانند گوشی‌های هوشمند، اینترنت، رُبات‌ها و واکسن‌ها، همین ویژگی انسانی است. ما به‌ویژه به صاحبان قدرت، و عقاید اکثریت افراد توجه می‌کنیم. نسبت به باورهای کسانی که دوستشان داریم در مقایسه با کسانی که دوستشان نداریم، توجه بیشتری نشان می‌دهیم و اگر فردی در اطراف ما به چیزی باور داشته باشد، به‌صورت ناخودآگاه ما هم آن را با احتمال بیشتری باور خواهیم کرد که این امر به دلیل ماهیت دستگاه یادگیری ماست. در‌عین‌حال، ما ترجیح می‌دهیم که برخی چیزها را باور کنیم و بقیة چیزها را باور نکنیم زیرا علاقمندیم که دربارة خودمان به عنوان موجوداتی منطقی بیندیشیم که می‌تواند تصمیماتی بگیرد و باورهایی عقلانی را شکل دهد. اما جهان برای ما آن‌قدر بزرگ‌ و پیچیده است که نمی‌توانیم برای شناخت هرچیزی زمان داشته باشیم. به‌همین دلیل، باید “انتخاب” کنیم. در علم به این کار نمونه‌گیری گفته می‌شود. در یک جهان پویا، به‌کمک نمونه‌گیری به خوبی می‌توان به آن حد از درستیِ تقریبی رسید که از آن در تصمیم‌گیری‌های روزانه استفاده کرد. همچنین، می‌توانیم چیزهایی که آن‌ها را قطعی نمی‌دانیم را مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم که این کار سبب توسعه و بروزسازی دانش ما می‌شود. وقتی احساس کنیم که همه‌چیز را دربارة موضوع مورد تحقیق می‌دانیم، آن را رها می‌کنیم و به سراغ موضوع بعدی می‌رویم. این کار از صَرف وقت و هدر دادن زمان دربارة چیزی که آن را می‌شناسیم جلوگیری می‌کند و ما می‌توانیم چیزی جدید بیاموزیم. اما، مشکل وقتی بروز می‌کند که باور داریم «همه‌چیز را می‌دانیم.» که این باور، نادرست است. در این وضعیت، آزادی ذهنِ کمتری جهت تغییر ذهنمان، براساس اطلاعات جدید داریم زیرا ما در جستجوی اطلاعات جدید نیستم و وقتی با چنین اطلاعاتی روبرو می‌شویم، بیشتر تمایل داریم تا از آن چشم‌پوشی کنیم.
همة ما در سایة شواهد متناقض به پذیرش باورهایمان ادامه می‌دهیم. همة ما دارای باورهایی هستیم که با واقعیت شباهتی ندارد. این امر، اجتناب‌ناپذیر است. اما این احتمال وجود دارد که برخی از افراد نسبت به سایرین از ذهن باز بهتری برخوردار باشند و برخی افراد دیگر این‌طور نباشند. نتایج پژوهش‌ها حاکی از آن است که عدم قطعیت سبب می‌شود که افراد تمایل بیشتری به تغییر ذهن خود داشته باشند. نقطه‌ضعف در چنین شرایطی آن است که عدم قطعیتِ مداوم می‌تواند تمایل ما را به تصمیم‌گیری و عمل کمتر کند که خود این مسئله سبب می‌شود که هدایت و پیشبرد زندگی سخت و دشوار شود. این‌که شما چقدر احساس قطعیت می‌کنید، شاخص خوبی از آن نیست که چقدر بر اساس قدرتِ نتایج باید احساس قطعیت کنید و از درستی چیزی مطمئن باشید. به‌همین‌دلیل، لازم است تا بپذیریم که دانشمندان و متخصصان پزشکی‌ای هستند که دانش و مهارتی که برای تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه نیازمندیم را دراختیار دارند و مشتاق و قادرند تا آن اطلاعات را با ما سهیم شوند و افرادی که در جایگاه قدرت قرار دارند، دارای این وظیفة ویژه‌ هستند که نسبت به کلماتی که می‌گویند محتاط باشند زیرا کلمات آن‌ها به احتمال بیشتری، و در یک مقیاس وسیع‌تر، بیشتر از کلمات هر فرد دیگر، به‌عنوان باور توسط مردم مورد قبول واقع می‌شود. چنانچه افرادی که در جایگاه نفوذ و قدرت هستند نسبت به آن‌چه می‌گویند محتاط باشند می‌توانند از قدرت خود برای انجام تأثیرات مثبت استفاده کنند و در غیر‌این‌صورت، باعث ایجاد تأثیرات منفی و آسیب‌رسان خواهند شد.»
منبع: دانشگاه برکلی، کالیفرنیا