آیا همدل شدن با دیگران به معنای تواناییِ درک افکار و نیت‌های آن‌هاست؟

آیا همدل شدن با دیگران به معنای تواناییِ درک افکار و نیت‌های آن‌هاست؟

روان‌شناسان دانشگاه‌های ورزبورگ و لایپزیگ به تازگی پژوهشی را به انجام رسانده‌اند که در آن، این مسأله مورد بررسی قرار گرفته است که آیا همدلی و درک حالت‌های ذهنیِ دیگران –مانند توانایی درک اینکه دیگران چه می‌دانند، قصد انجام چه کاری را دارند، و خواهان چه چیزی هستند- به یکدیگر وابسته هستند؟
به گفتة یکی از پژوهشگران: «تعاملِ اجتماعی موفق مبتنی بر توانایی ما در همدلی با دیگران و درک افکار و نیت‌های آن‌هاست. پیش از انجام این پژوهش، این مسأله که آیا دو مهارت همدلی و توانایی درک دیگران به یکدیگر وابسته هستند و این ارتباط به چه میزان است – به بیان دیگر، این‌که آیا افرادی که به سادگی با دیگران همدل می‌شوند، در‌عین‌حال دارای توانایی فهمِ افکار و نیت‌های دیگران هم هستند- مشخص نبود.»
به منظور انجام پژوهش، ابتدا به شرکت‌کنندگان بخش‌های ویدیوییِ مختلفی که فردِ روایت‌‌کنندة داستان در آن‌ها دارای بارِ تقریباً هیجانی بود، نشان داده شد. سپس، شرکت‌کنندگان باید این موضوع که چگونه احساسی داشتند و چقدر نسبت به فردی که در فیلم مشاهده کرده بودند احساس شفقت می‌کردند را مورد سنجش قرار می‌دادند. همچنین باید به سؤالی دربارة فیلم پاسخ می‌دادند- به عنوان مثال، این‌که افراد به چه فکر کرده بودند، چه می‌دانستند و چه قصدی داشتند.
پژوهشگران سهم افراد مشخصی که دارای سطح بالایی از همدلی بودند را در میان سایر شرکت‌کنندگان که نتایج آزمون آن‌ها در زمینة درکِ هم‌زمانِ دیدگاه خود و دیگری و بالعکس، خوب و یا ضعیف بود، مورد بررسی قرار دادند. همچنین با استفاده از روش تصویربرداری مغزی MRI ‌توانستند مشاهده نمایند که در چه زمانی کدام نواحی مغز فعال هستند.
نتایج به دست آمده نشان داد این‌ موضوع که افرادی به‌ آسانی با دیگران احساس همدلی می‌کنند، به این معنا نیست که چنین افرادی ضرورتاً دیگران را خوب هم درک می‌کنند بلکه برخلاف آن، همدلیِ بیش از حد، حتّا می‌تواند باعث تضعیف درک شود. شبکه‌های عصبی مختلفِ مغزی که از نظر شناختی برای همدلی و توانایی درک هم‌زمانِ دیدگاه خود و دیگری ضروری است، با یکدیگر تعامل می‌کنند. در لحظاتی که دارای بار هیجانی بسیار زیادی هستند – به عنوان مثال در برخی افراد، وقتی وی دربارة مرگ یک فرد نزدیک صحبت می‌کند- فعالیت اینسولا، که بخشی از شبکة عصبی مربوط به همدلی را تشکیل می‌دهد، می‌تواند بر روی نواحی مغزی‌ای که برای درک دیدگاه فرد مخاطب مهم هستند، یک اثر بازدارنده داشته باشد. این اثرِ بازدارنده می‌تواند سبب ایجاد همدلیِ بیش از حد شود که به نوبة خود درک اجتماعی را ضعیف می‌سازد.
به اعتقاد پژوهشگران، نتایج این پژوهش برای علم اعصاب و کاربردهای بالینی مهم است. به عنوان مثال، آن‌ها پیشنهاد می‌کنند که چنان‌چه آموزشی با هدف بهبود مهارت‌های اجتماعی، اشتیاق به همدلی، و توانایی درک دیگران در سطح شناختی و فهم دیدگاه آن‌ها برنامه‌ریزی می‌شود، باید به‌صورتِ گزینشی و جداگانه از یکدیگر توسعه داده شود.
منبع: دانشگاه ورزبورگ