پژوهشگران دانشگاه مکگیل در مونترال کانادا به تازگی پژوهشی را به انجام رساندهاند که نشان میدهد ما به هیجاناتی مانند شادی، غم و یا خشم، هنگامی که به صورت آوایی (صداهای غیرکلامی مانند غرش وابسته به خشم، خندة وابسته به شادی و یا هِقهِق گریة وابسته به غم) بیان میشوند، نسبت به زمانی که همین هیجانات از طریق گفتار بیان میشوند، بیشترتوجه میکنیم.
پژوهشگران برای انجام این پژوهش، بر 3 هیجان اصلی یعنی خشم، غم و شادی، متمرکز شده و 24 شرکتکننده را توسط ارایة یک ترکیب تصادفی از آواها و گفتار بیمعنا مورد آزمون قرار دادند. از عبارات بیمعنا به منظور اجتناب از هرگونه راهنمایی زبانی دربارة هیجانات استفاده شد. آنها از شرکتکنندگان درخواست کردند تا با توجه به آنچه میشنوند، تشخیص دهند که سخنگویان تلاش دارند چه هیجاناتی را بیان نمایند. برای ثبت این موضوع که وقتی شرکتکنندگان انواعی متفاوت از صداهای آوایی را میشنوند، مغز آنها با چه سرعتی و به چه روشی پاسخ میدهد، از نوار مغز استفاده شد.
بر اساس نتایج به دست آمده، تنها یکدهم ثانیه طول میکشد که مغز ما هیجانات بیان شده توسط آواها را تشخیص دهد. به باور دانشمندان، این فرایند دارای ریشهای تکاملی است و به دلیل نقش حیاتیای است که رمزگشایی صداهای آوایی در بقای انسان بر عهده داشته است.
سایر نتایج وابسته به این پژوهش نشان داد که شرکتکنندگان میتوانستند آواهای وابسته به شادی (مثل خنده) را سریعتر از صداهای آواییای که بیانگر خشم و یا غم بود، شناسایی نمایند. به طور کلی، افراد مضطرب نسبت به کسانی که کمتر مضطرب بودند، پاسخی سریعتر و بیشتر نسبت به صداهای هیجانی نشان میدادند و هیجاناتِ وابسته به خشم، به ویژه برای افراد مضطرب به مدتی طولانیتر در مغز باقی میماند. در واقع، صداهای نشاندهندة خشم و گفتار نشاندهندة خشم هر دو فعالیت مغزیِ مداومی را ایجاد میکردند که به مدتی طولانیتر نسبت به سایر هیجانات ادامه داشت که نشان میدهد مغز، توجهی ویژه را به اهمیت علایم وابسته به خشم معطوف میدارد. به گفتة پژوهشگر ارشد این پژوهش: «شنوندگان صداهای مربوط به خشم را به صورت پایدار پیگیری میکنند تا اهمیت حوادثی که به طور بالقوه تهدیدبار هستند را درک کنند.»
منبع: دانشگاه مکگیل