توهّم: تلاش مغز برای درک یک دنیای مبهم

توهّم: تلاش مغز برای درک یک دنیای مبهم

یک تجربة گیج‏‌کننده و اغلب بسیار ترسناک در برخی بیماری‏‌های ذهنی، روان‏‌پریشی و یا از دست دادن تماس با واقعیت دنیای خارج است که اغلب به اِشکال در درک جهان منجر می‏‌شود و می‏‌تواند به شکلی ترسناک، گیج‏‌کننده و مزاحم ظاهر شود. روان‏‌پریشی، گاهی با تغییرات شدید در اِدراک همراه است تا حدّی که افراد ممکن است چیزهایی را ببینند، ببویند و حس کنند که واقعاً در آنجا وجود ندارد و توهّم نامیده می‏‌شود. این توهّمات ممکن است با باورهایی همراه شوند که سایرین آن‏‌ها را نامعقول و فهم آن‌ها را غیرممکن می‏‌یابند. گروهی از پژوهشگران در دانشگاه کاردیف و دانشگاه کمبریج این ایده را مورد پژوهش قرار داده‏‌اند که: «توهّمات به دلیل تقویتِ تمایل طبیعی ما برای تفسیر جهان اطراف، با استفاده از دانش قبلی و پیش‌بینی‎‌هایمان ایجاد می‌شوند.»
برای درکی از محیط فیزیکی و اجتماعی‏‌مان و تعامل با آن، به اطلاعات مناسبی دربارة جهان اطرافمان- به عنوان مثال، اندازه و یا موقعیت یک شیء نزدیک- نیازمندیم. اگرچه که دسترسی مستقیمی به این اطلاعات نداریم و مجبوریم به صورت بالقوه، اطلاعات مبهم و ناکامل حواسمان را تفسیر کنیم. غلبه بر این چالش، در مغز اتفاق می‏‌افتد. به عنوان مثال، در دستگاه بینایی، به وسیلة ترکیب اطلاعات حسی مبهم با دانش قبلی‏‌مان از محیط، یک بازنمایی غیرمبهم و قوی از جهان اطرافمان تولید می‏‌شود: وقتی وارد اتاق نشیمن خانه‏ می‏‌شویم، حتّا اگر ورودی بینایی، دربارة شکل سیاه‏‌رنگ  متحرکی که به سرعت در پشت کاناپه ناپدید شد، تنها کمی بیشتر از آن باشد که آن را محو و غیرقابل تشخیص بدانیم، ممکن است مشکل کمی در تشخیص آن شکل سیاه‏‌رنگ متحرک، تحت عنوان «گربه» داشته باشیم: ورودی حسی واقعی کمترین بود و دانش قبلی ما تمامی کار خلاقانه – تشخیص گربه – را انجام داد.
به گفتة پژوهشگران: «بینایی، یک فرایند سازنده است. به بیان دیگر، مغز ما به جهانی که می‏‌بینیم، با فراهم آوردن اجزای مناسب شکل می‏‌بخشد، جاهای خالی را پُر می‏‌کند، از آنچه که کاملاً مناسب نیست چشم‌پوشی می‌کند و به ما تصویری ویرایش شده از جهان را نشان می‏‌دهد که با آنچه انتظار داریم سازگار است. داشتن یک مغز پیش‌بینی کننده بسیار مفید است زیرا در خلق تصویری هماهنگ از یک جهان پیچیده و مبهم، به ما کفایت و سازگاری می‏‌بخشد. با این حال، داشتن مغز پیش‏‌بینی کننده به این معنا هم هست که چندان هم از چیزهایی که آن‏‌ها را درک می‏‌کنیم ولی واقعاً آنجا نیستند- یعنی توهّمات-، دور نیستیم! در حقیقت، در سال‎‏های اخیر، آگاهی یافته‏‌ایم که چنین تجارب ادراکیِ تغییریافته‌‏ای به طور قطع، محدود به افراد مبتلا به بیماری‏‌های روانی نمی‏‌شود بلکه نسبتاً به شکلی متعادل‏‌تر، در سرتاسر جمعیت مشترک است. بسیاری از ما چیزهایی را دیده و یا شنیده‌‏ایم که آنجا نیستند.»
به منظور حلّ این مسأله که آیا چنین فرایندهای پیشگویانه‌‏ای در بروز روان‏‌پریشی دخیلند، پژوهشگران پژوهشی را در میان دو گروه از شرکت‌‌کنندگان، گروه افراد سالم شامل 16 داوطلب سالم و گروه افراد بالینی شامل 18 نفر که به علایم بسیار اولیه و زود هنگام روان‏‌پریشی مبتلا بودند، به انجام رساندند و این موضوع که چگونه افراد گروه بالینی، همانند افراد گروه سالم، توانایی آن را دارند که از پیش‏‌بینی‏‌ها جهت ادراک تصاویر سیاه و سفید ناکامل و مبهم استفاده کنند را مورد بررسی قرار دادند.
از داوطلبان درخواست شد تا به یک ردیف از تصاویر سیاه و سفید نگاه کنند که برخی از آن‏‌ها دارای شکل یک انسان بودند. سپس در مورد یک تصویر معین بگویند که که آیا دارای شکل انسان هست یا خیر. به دلیل ماهیت مبهم تصاویر، تکلیف در ابتدا بسیار مشکل بود. سپس به شرکت‏‏‌کنندگان یک ردیف از تصاویر اصلیِ تمام رنگی نشان داده شد، از جمله تصاویری که تصاویر سیاه و سفید قبلی از آن‏‌ها مشتق شده بود: مغز می‏‌توانست از این اطلاعات، برای بهبود توانایی خود در ادراک تصویرِ مبهم استفاده کند. استدلال پژوهشگران آن بود که چون توهّمات می‏‌توانند ناشی از تمایل بیشتر فرد برای منطبق کردن پیش‏‌بینی‌‏های خود بر جهان باشند، افرادی که مستعد توهّمات هستند، باید در استفاده از این اطلاعات بهتر عمل کنند زیرا در این تکلیف، چنین استراتژی‏‌ای باید یک مزیت باشد. پژوهشگران در عملکرد افرادی که در مراحل بسیار اولیة روان‏‌پریشی قرار داشتند، در مقایسه با افراد گروه سالم، بهبودی بزرگ‏‌تری یافتند که نشان می‏‌داد افراد گروه بالینی حقیقتاً به صورتی بسیار قوی‏‌تر به اطلاعاتی که جهت درک تصاویر مبهم به آن‏‌ها داده شده بود، اطمینان داشتند.
هنگامی که پژوهشگران تکلیف مشابهی را به یک گروه بزرگ‏‌تر، شامل 40 فرد سالم ارایه دادند، یک پیوستار در عملکرد تکلیف یافتند که با نمرات شرکت‏‌کنندگان در آزمون‏‌های روان‏‌پریشی- استعداد همبستگی داشت. به بیان دیگر، طیّ فرایند ادراک، تغییر جهتی که در پردازش اطلاعات، به دلیل ترجیح دادن دانش قبلی به ورودی حسی اتفاق می‏‌افتد، حتی قبل از حملة نشانه‏‌های زود هنگام بیماری روان‏‌پریشی می‏‌تواند آشکار شود.
به گفتة پژوهشگران: «این یافته‏‌ها از آن جهت بااهمیت‏‌اند که به ما می‏‌گویند ظهور نشانه‏‌های کلیدی بیماری روانی می‏‌تواند بر اساس یک تعادل تغییر یافته در کارکردهای مغز سالم درک شود. به طور مهم، این نشانه‏‌های بیماری، نه تجربیات یک مغز از‌هم‌گسیخته، بلکه تقلاّی مغز را به روشی بسیار طبیعی، برای درک داده‏‌های مبهمِ در حال ورود انعکاس می‏‌دهد.»
منبع: دانشگاه کمبریج